پیک نیک در یه روز سرد زمستانی
روز جمعه هستی جون همراه با همکلاسی های مامان به پیک نیک رفت. از اونجایی که بابا خیلی سرش شلوغ بود و شما مدام سراغش می رفتی که باهات بازی کنه ... و از طرفی هم خیلی وقت بود توی خونه مونده بودی و حوصله ت سر رفته بود... از شانس مون به یه اردوی یک روزه دعوت شدیم. مناسب دیدم تا مامان و دخملش دوتایی به یک سفر دوروزه برن تا بابا هم به کاراش برسه. محل اردو توی کن سولقون جاده امامزاده داود(ع) بود . منظره و هوای بی نظیر. البته تا لحظه حرکت هنوز دو دل بودم که شمارو ببرم یا نه چون هوا سرد بود و می ترسیدم که سرما بخوری .... خلاصه دل به دریا زدم و اعلام کردم که ما هم میایم. صبح به گروه پیوستیم شما که همیشه صبح...
نویسنده :
مامانی
23:25